تعیین اثربخشی درمان نوروفیدبک در مقایسه با درمان دارویی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی
پاورپوینت دانلود تحقیق در مورد تعیین اثربخشی درمان نوروفیدبک در مقایسه با درمان دارویی در بیماران مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی
بیان مسئله
- اختلال وسواس فکری- عملی یک اختلال اضطرابی است که از دو مولفه مهم تشکیل یافته است: وسواسهای فکری و اجبارهای عملی (مولر و رابرتز، 2005). ویژگیهای اصلی اختلال وسواس عبارتند از وسواسهای فکری یا عملی برگشت کننده که به دلیل شدید بودن ، وقت گیر هستند (یعنی بیش از یک ساعت در روز وقت می گیرند) یا به پریشانی آشکار یا اختلال عمده در روند معمولی و طبیعی زندگی، کارکرد شغلی، فعالیت های معمول اجتماعی، یا روابط فردی منجر می شود (سادوک و سادوک ،2003). در یک برهه از زمان طی سیر این اختلال شخص متوجه میشود که وسواسهای فکری یا عملی، مفرط یا غیر منطقی هستند (انجمن روان پزشکی امریکا،2000). اما آنها قادر نیستند که آن را متوقف سازند، این سطح از خودآگاهی، افراد اختلال وسواس فکری- عملی را از هذیانها یا عقاید غریب متمایز می سازد.
-
با توجه به محدودیت های دارو درمانی و رفتار درمانی، به نظر می رسد نوروفیدبک به عنوان یک وجه درمانی جدید برای درمان وسواس باید مورد توجه قرار گیرد (هاموند،2003). نوروفیدبک راهبرد یادگیری برای اصلاح توانایی مغز است تا امواج مغزی ویژه ای تولید شود. در درمان با نوروفیدبک از الکتروانسفالوگراف به عنوان مقدمه ای برای کار درمان استفاده می شود. به این شکل که ابتدا الگوی امواج مغزی در اختلال مشخص می گردد، سپس میزان انحراف امواج از الگوی طبیعی تعیین می شود که این کار از طریق الکتروانسفالوگرافی کمی انجام می گیرد. بعد با استفاده از نوروفیدبک در جهت باز گرداندن امواج به حالت طبیعی، آموزش بیمار در جهت کنترل امواج مغزی و در نتیجه رفع بیماری اقدام می گردد. کاربرد این درمان برای اختلالاتی مثل بیش فعالی- کمبود توجه، صرع، اضطراب و افسردگی و همچنین وسواس فکری- عملی تایید گشته است
الکتروآنسفالوگرافی کمی
روش عصب سنجی الکتروآنسفالوگرافی کمی که توسط جان و همکارانش (1977 و 1988به نقل از نصرت آبادی،1386) ابداع شد، الکتروآنسفالوگرافی کمی افراد را با یک پایگاه دادههای بهنجار مقایسه میکند. روش عصب سنجی ابزاری حساس و با دقت بالا در تشخیص بد کارکردی الکتروفیزیولوژیایی قشر مخ در کودکان و بزرگسالان دارای بیماریهای نورولوژیکی و روانپزشکی است (موناسترا و همکاران،1999). الکتروآنسفالوگرافی، ثبت دیجتالی EEG است و فعالیت امواج مغزی را اندازه گیری می کند ( آمن، 2001). الکتروآنسفالوگرافی کمی همانند عکس از فعالیت الکتریکی مغز است. داده های الکتروآنسفالوگرافی کمی از 19 مکان جمجمه که بر اساس سیستم بین المللی 20-10 مشخص شده، بدست می آید. 19 الکترود روی سر قرار می گیرد تا فعالیت امواج مغزی را ثبت کند (دموس، 2004). طیف EEG از عوامل فرهنگی و نژادی مستقل می باشد که ویژگی قابل توجه EEG است. این ویژگی وراثت ژنتیکی مشترکی از نوع بشر را نشان می دهد (کن گدوولوبار،2003)
EEG و مغز
- پروفسور استیرمن، بنیانگذار نوروفیدبک، چگونگی تغییر عملکرد مغزی و بهنجار سازی آن توسط شرطی سازی عاملی EEG را شناسایی کرد (شوارتز و آندراسیک،2003).
- دانشمندان 4 طبقه امواج مغزی را شناسایی کرده اند. بتا: سریعترین موج مغزی (بالای 13 هرتز) که با تمرکز ارتباط دارد. آلفا: موج آهسته و بزرگتر(8 تا 12 هرتز ) که با حالت آرامش مرتبط است. تتا: (4 تا 8 هرتز) که با تصورات رویا مانند، خواب آلودگی در ارتباط است. دلتا: آهسته ترین (1/0 تا 4 هرتز) و بلندترین دامنه موج مغزی است که در طول خواب بدون رویا ظاهر می گردد (لیندن و همکاران، 1996؛ مارتین، 2003 به نقل از یعقوبی،1385).
نوروفیدبک
پیشرفت در تکنولوژی امکان نوآوری در کار روان شناختی را فراهم ساخته است. یکی از این موارد نوروفیدبک است که در آن اشخاص یاد می گیرند که به وسیله شرطی سازی کنشگر الگوی امواج مغزی خود را تغییر دهند ( ماسترپسکو و هیلی، 2003). نوروفیدبک فرم پیچیده ای از بیوفیدبک است که مبتنی بر جنبه های خاص از فعالیت کورتیکال است که در آن فرد میآموزد که دامنه، فرکانس و یا یکپارچگی ابعاد الکتروفیزیولوژیایی مغز خود را اصلاح کند. نوروفیدبک زمینه ویژه ای است در بیوفدبک، که مختص آموزش کنترل بر روی فرایندهای الکترو شیمیایی در مغز انسان است (ایوانز و آباربانل و لاواکو، 2003). نوروفیدبک از EEG فیدبک استفاده می کند تا الگوهای الکتریکی کنونی آموزش بیننده را در قشرش نشان دهد. به همین منظور اطلاعات ثبت شده EEG را می توان به صورتهای مختلف از قبیل شنیداری، بصری، یا به صورت ترکیبی سمعی- بصری به فرد فیدبک داد.
بسیاری از اختلالات پزشکی و نورولوژیکی با الگوهای نابهنجار فعالیت الکتریکی مغز همراهند که برای شناسایی این الگوها از EEG پایه یا الکتروآنسفالوگرافی کمی استفاده می شود ( لاواکو،2003). آموزش بالینی با EEG بیوفیدبک فرد را قادر می سازد تا این الگوها را تغییردهد و فعالیت مغز را نرمال و بهنجار سازد (EEG بالینی،2000). نوروفیدبک پاسخ تکنولوژی به روان درمانی، باز توانی شناختی و عملکرد قشری ضعیف است و سیستم آموزشی وسیعی است که رشد و تغییر در سطح سلولی مغز را افزایش می دهد (دموس، 2004). در این روش الکترودهایی به سر و گوشهای فرد متصل میگردد. سپس فرد در جلوی مانیتور نشسته و یک بازی را انجام میدهد. فرد در انجام بازی از دست خود استفاده نمیکند، بلکه الگوی امواج مغزی وی است که بازی را به حرکت در میآورد. شکل 6-4 فرایند کلی نوروفیدبک را نشان میدهد. تشبیه نوروفیدبک به آینه میتواند در توضیح فرایند اثر آن کمک کننده باشد. زمانی که زخمی بر روی صورت فردی ایجاد میشود، فرد با دیدن زخم در آینه، مقدار و عمق زخم را فهمیده و به پانسمان آن میپردازد. در نوروفیدبک نیز فرد امواج مغزی نابهنجار خود را ملاحظه کرده و خود به برطرف کردن آنها میپردازد. تحقیقات نشان میدهد که نوروفیدبک روشی موثر در درمان اختلالات مختلف از جمله اختلال وسواس فکری- عملی، اضطراب، صرع و اختلال بیش فعالی- کمبود توجه است
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید